با بچه ها شب آخر ماه رمضان قرار میگذاشتیم، میرفتیم بالای بلندترین کوهی که نزدیک خونمون بود یک اشتیاقی خاصی برای دیدن ماه داشتیم .همه روی سنگی که اونجا بود مینشستیم و به آسمون خیره میشدیم به قتلگاه خوشید به آسمون در هم مغرب ...
بچه ها اون چیه ...کدوم...با انگشت نشون میدی اره اون ماهه ...ماه ...ماه ....ماه...یعنی فردا عیده....عیده...عیده....
ماچ و بوسه و تبریک عید وبالا و پایین پریدن و خوشحالی خاص اون موقع ...و بعد برنامه ریزی برای فردا ...البته اکثر این خوشحالیها برای فردا بود فردایی که یک سال منتظرش بودیم .
شروع میکردیم به بررسی فامیل ها خونهها و..اشنایان کی از همه بیشتر عیدی میده ...محمد گفت :خاله سال پیش بیسکویت میداد از اون خوشمزه هاش ....علی گفت: عموکریم خرما میداد پارسال اخر از همه بریم خونشون ....محمد حسین گفت: راستی عمه سفارش شیرینی داده از اون شیرینی خوشمزه ها اول بریم اونجا تا تموم نشه...
با یک شور حال خاص و تفکرات و توهمات می خوابیدیم.
روز عید روز سنجیدن محبت و دوست داشتنت بود هر کی از همه بیشتر عیدی جمع میکرد یعنی بیشتر دوستش دارند یادم مییاد اکثرا من از همه بیشتر عیدی((نقل و شکولات ))جمع میکردم .البته اون موقع به این چیزا فکر نمیکردیم و فقط به فکر این بودیم که کیسه عیدی و خوراکی هامون از بقیه بیشتر باشه تا بتونیم کلاس بذاریم و بگیم از همه زرنگ تریم.
هیچ وقت یادم نمی ره اون زمانی که می رفتی خونه آشنا ها و فامیل و می گفتی عید شما مبارک و منتظر عیدی بود ..
واسه همینه که عید فطر همیشه برام یه رنگ و بوی دیگه ای داره... وهیچ وقت یادم نمیره ...و هر سال عید فطر به یاد اون خاطرات شیرین هستم ...
شنبه 86 مهر 21
جمعه 86 مهر 20
دارند در می زنن!!!
تا حالا حس کردی که مرگ دم در خونه منتظرته، یا داره در میزنه اگه تو هم مثل من چند وقتی تو مجالس ترحیم آفتابی میشدی همین حس رو داشتی.
یک دوست، یک رفیق درست چند روز قبل از ماه رمضان تصادف میکنه و چند روزی را بدون زندگی کردن زندگی می کنه «منظورم اینه که تو کما میره »، البته به خیر میگذره اما چه اتفاقی میافته که این دوست آرزو میکرد کاش مرده بود .
دقیقا قبل از شبهای قدر پلاکت خون مادر این دوست پایین میآید و فوت میکند...
باز شب بیست ونهم میری خونه سر سفره افطار که میشینی یه دفعه صدای مامان که داره نماز میخونه بلند میشه که مادرِ فلان دوستت فوت کرده...!!!افطاری کوفتت میشه ...
مادر ...مادر...مادر ...چه موجود پاک و عزیزی...
وقتی به مجلس ترحیم مادر دوستت میری، وقتی چهره درهم دوستت که تازه از بیمارستان مرخص شده میبینی، وقتی اشکهای روان روی گونه هاشو میبینی...نمیدونی چی بگی!!!میمونی چطوری بهش تسلیت بگی ...آخه همین یه هفته پیش رفتی تو بیمارستان عیادتش ...
نمیدونم این بلاها پشت سر هم چه معنی دارد اون هم به این بزرگی، نمیدونم این کفاره گناهاس یا درجه است هر چی که هست باز خورد اعمال خود ما انسان هاست ...چون خواست خدا اینگونه صورت گرفته که سرنوشت کسی رو یا قومی رو تغییر ندهد مگر اینکه خودشان با اعمال و رفتار خود تغییر دهند -إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...چرا که خداوند نعمتى را که به مردمى داده است به بلا و محنت تبدیل نمى کند تا این که آنان خود ، خویشتن را دگرگون سازند و به کفر و ناسپاسى روى بیاورند.
اره، وقتی چهره در هم صاحبان عزا رو می بینی اونم در سوک یه مادر به فکر فرو میری ...مادر ...مادر...مادر ...یعنی مادر من هم ،زبونت رو گاز بگیر...تازه پی به این نعمت بزرگ میبری تازه میفهمی خدا چه نعمت بزرگی بهت داده ...
راستی دارند در میزنن ببین کیه شاید نوبت ....
یک دوست، یک رفیق درست چند روز قبل از ماه رمضان تصادف میکنه و چند روزی را بدون زندگی کردن زندگی می کنه «منظورم اینه که تو کما میره »، البته به خیر میگذره اما چه اتفاقی میافته که این دوست آرزو میکرد کاش مرده بود .
دقیقا قبل از شبهای قدر پلاکت خون مادر این دوست پایین میآید و فوت میکند...
باز شب بیست ونهم میری خونه سر سفره افطار که میشینی یه دفعه صدای مامان که داره نماز میخونه بلند میشه که مادرِ فلان دوستت فوت کرده...!!!افطاری کوفتت میشه ...
مادر ...مادر...مادر ...چه موجود پاک و عزیزی...
وقتی به مجلس ترحیم مادر دوستت میری، وقتی چهره درهم دوستت که تازه از بیمارستان مرخص شده میبینی، وقتی اشکهای روان روی گونه هاشو میبینی...نمیدونی چی بگی!!!میمونی چطوری بهش تسلیت بگی ...آخه همین یه هفته پیش رفتی تو بیمارستان عیادتش ...
نمیدونم این بلاها پشت سر هم چه معنی دارد اون هم به این بزرگی، نمیدونم این کفاره گناهاس یا درجه است هر چی که هست باز خورد اعمال خود ما انسان هاست ...چون خواست خدا اینگونه صورت گرفته که سرنوشت کسی رو یا قومی رو تغییر ندهد مگر اینکه خودشان با اعمال و رفتار خود تغییر دهند -إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...چرا که خداوند نعمتى را که به مردمى داده است به بلا و محنت تبدیل نمى کند تا این که آنان خود ، خویشتن را دگرگون سازند و به کفر و ناسپاسى روى بیاورند.
اره، وقتی چهره در هم صاحبان عزا رو می بینی اونم در سوک یه مادر به فکر فرو میری ...مادر ...مادر...مادر ...یعنی مادر من هم ،زبونت رو گاز بگیر...تازه پی به این نعمت بزرگ میبری تازه میفهمی خدا چه نعمت بزرگی بهت داده ...
راستی دارند در میزنن ببین کیه شاید نوبت ....
چهارشنبه 86 مهر 18
از اغماء تا الیاس بزرگ
الان دور، دورِ شیطانه از تلوزیون گرفته تا ما آدما ...؟؟؟
من حال و حوصله وداع مداع از ماه رمضان رو ندارم نمیخوام براتون روضه بخونم که ماه رمضان رفت، ای داد ای بیداد..
البته این حرفها دلیل نمیشه که ارزش ماه رمضان رو پایین بیارم اما..
اون بزرگ حرفِ خوبی زد کل ارض کربلا کل یوم عاشورا ...
-یعنی چی؟
- یعنی اینکه همه جا کربلاست همه روزهاعاشورا .
-مگه میشه ؟
-بستگی داره از چه زاویهای بهش نگاه کنی.
-این جمله یعنی اینه هر جا و هر زمان صدای مظلوم خواهی و مبازره با ظالمی بلند باشد اونجا کربلاست وانجا عاشوراست ...
خوب، من هم همین رومیگم کل یوم رمضان ...یعنی اینکه مهم نیست که چه زمانی کجا چه موقع یاد خدا بیفتی، مهم اینه که تو به یادش باشی و اینا همه بهونه است برای اینکه بدونی و بفهمی که یکی هست که حواسش به تو هست ...
ماه رمضان از اون آبانس های خدا به ماست البته خدا خودش کُلّن آبانسه واسه ما، آنقدر مهربونه که نمی شه تصورش رو کرد.
خلاصه بگم، اره ماه رمضان تمام شد اما بدون که برای خدا همه اوقات ماه رمضانه اگه تو بخوای و اراده کنی.
میخواستم از شیطون بگم ...اره به این فیلم اغما نگاه کن اون موقع می فهمی که لاغوینهم اجمعین ((تاکید فراوان شیطان برا فریب دادن انسان ها ))یعنی چی؟
من خودم به خواب زیاد اعتقاد ندارم ولی این خواب یه نکته داره :
یه بنده خدایی شیطان رو خواب دید که طناب های زیادی دستش هست ازش پرسید اینا چیه ؟
شیطون گفت این ها طناب آدم هاست برا گمراه کردنشون، برای کشیدنشون به سمت آتش .
دقت کرد، دید این طناب ها فرق میکند بزرگ و کوچیک دارد، ضخیم و نارک دارد ،پرسید چرا اینطورین این طناب ها، شیطان گفت چون ایمان انسانها متفاوت است .
حالا نمیدونم ما تو چه سطحی هستیم ...ولی فکر کنم من که طناب هم ندارم ...
من حال و حوصله وداع مداع از ماه رمضان رو ندارم نمیخوام براتون روضه بخونم که ماه رمضان رفت، ای داد ای بیداد..
البته این حرفها دلیل نمیشه که ارزش ماه رمضان رو پایین بیارم اما..
اون بزرگ حرفِ خوبی زد کل ارض کربلا کل یوم عاشورا ...
-یعنی چی؟
- یعنی اینکه همه جا کربلاست همه روزهاعاشورا .
-مگه میشه ؟
-بستگی داره از چه زاویهای بهش نگاه کنی.
-این جمله یعنی اینه هر جا و هر زمان صدای مظلوم خواهی و مبازره با ظالمی بلند باشد اونجا کربلاست وانجا عاشوراست ...
خوب، من هم همین رومیگم کل یوم رمضان ...یعنی اینکه مهم نیست که چه زمانی کجا چه موقع یاد خدا بیفتی، مهم اینه که تو به یادش باشی و اینا همه بهونه است برای اینکه بدونی و بفهمی که یکی هست که حواسش به تو هست ...
ماه رمضان از اون آبانس های خدا به ماست البته خدا خودش کُلّن آبانسه واسه ما، آنقدر مهربونه که نمی شه تصورش رو کرد.
خلاصه بگم، اره ماه رمضان تمام شد اما بدون که برای خدا همه اوقات ماه رمضانه اگه تو بخوای و اراده کنی.
میخواستم از شیطون بگم ...اره به این فیلم اغما نگاه کن اون موقع می فهمی که لاغوینهم اجمعین ((تاکید فراوان شیطان برا فریب دادن انسان ها ))یعنی چی؟
من خودم به خواب زیاد اعتقاد ندارم ولی این خواب یه نکته داره :
یه بنده خدایی شیطان رو خواب دید که طناب های زیادی دستش هست ازش پرسید اینا چیه ؟
شیطون گفت این ها طناب آدم هاست برا گمراه کردنشون، برای کشیدنشون به سمت آتش .
دقت کرد، دید این طناب ها فرق میکند بزرگ و کوچیک دارد، ضخیم و نارک دارد ،پرسید چرا اینطورین این طناب ها، شیطان گفت چون ایمان انسانها متفاوت است .
حالا نمیدونم ما تو چه سطحی هستیم ...ولی فکر کنم من که طناب هم ندارم ...
جمعه 86 مهر 13
وآخرین ولنتاین
و باز هم شب قدر است امشب و آخرین شب قدر ...
و آیا فقط یک شب، شب قدر است ...؟
و آیا فقط یک شب، شب ولنتاین خداست ...؟
و آیا فقط یک شب، شب مهروزی خداست ...؟
فقط یک شب، شب هدیه دادن خداست و شب عشاق فقط یک شب است ...؟
وقتی دعای جوشن کبیر رو میخونم تعجب میکردم چرا باید تو هر قسمت این تذکر عذاب باشه؟ ...چرا ؟واقعا چرا وقتی که خدا داره اوصاف خوبش رو بیان میکنه داره خودش رو معرفی میکنه داره همش از خوبی خودش میگه چرا باید تذکر عذابش رو بده اون با یه لحن محبت آمیز و قشنگ با یه لحن دعا گونه به لحن بنده خودش مثل خواهش یه بچه از مادرش، بذار بیپرده بگم مثل زمانی که یه بچه میخواد مامان خودش را دور بزنه لحن چاپلوسانه ...مامان من عزیز من ای تو که بهترین مامان دنیای اینو برام میخری؟ میذاری این کار رو بکنم ؟
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار
اگه جوش کبیر رو خونده باشی میدونی چه خدایی داری با اون همه صفات خوب...
اهایییییییییییییییی می دونی تو داری با خدا معامله میکنی با اون که همیشه عاشق بندههاشه مهربونه، رحیمه ، بیا و بندگیش رو بکن تاعاشقت باشه ...
هر شب شب ولنتاین خداست هر شب شب قدر خداست نه چی میگم من هر دقیقه و هر لحظه ولنتاین خداست
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند ، بدانند که من به آنان نزدیکم ; دعاى دعاکننده را ـ آن گاه که مرا بخواند ـ اجابت مى کنم ; پس باید دعوت مرا بپذیرند و به درگاه من دعا کنند و به من ایمان بیاورند که دعایشان را اجابت مى کنم ، امید آن که در دعایشان به درگاه خدا راهیاب شوند ...186 سوره بقره
واینها همه بهانه است و ما هر زمان هدیه محبوب خدا رو برایش ببریم«همان قطرههای اشک »شکی در این این نیست که او هم هدیهای که میخواهی به تو میدهد.
حالا فهمیدی چرا باید بعد از هر قسمت از دعای جوشن کبیر باید متذکر ایه عذاب بشیم ؟
اره من فکر میکنم این به خاطر اینه که به ما بفهمونه درسته که من اینطوریم درسته که من خوبم درست که من مهربونم درسته من که بندهها مو دوست دارم اما تو آدما سوء استفاده نکنیها من عذاب دارمها اگه سوء استفاده بکنی عذاب میبینیها...یعنی یه تعادل با این تذکر عذاب راه سوء استفاده رو بسته ...
فکر کنید چقدر اساسی کار شده روش درسته که از زبان امام اومده ولی خیلی خیلی دقیق بیان شده
پس یادمون باشه خدا خیلی مهربونه ها............................اما عذاب هم داره
اینو بذار در گوشی بگم ....آخرش هممون بهشت میریم این خدایی که من میشناسم بعید میدونم کسی رو جهنم ببره یعنی طاقتش رو نداره مگه میشه خدایی که این همه مهربونه طاقت عذابی اون رو داشته باشه که یه شب و حتی یه شب اومده و در خونش نششته و اشک ریخته و باهاش حرف زده،باهاش درد دل کرده ....علی الخصوص اگه حب دوستانش داشته باشه اونایی که واسه اونا زمین و زمان رو خلق کرد اره همون اهل بیت رو میگم ......ولی تو کارت رو بکن...اگه غافل بشی شاید دیگه ...اونم ازت غافل میشه و دیگه وقتی اون ازت غافل بشه دیگه بیا درستش کن ...
و آیا فقط یک شب، شب قدر است ...؟
و آیا فقط یک شب، شب ولنتاین خداست ...؟
و آیا فقط یک شب، شب مهروزی خداست ...؟
فقط یک شب، شب هدیه دادن خداست و شب عشاق فقط یک شب است ...؟
وقتی دعای جوشن کبیر رو میخونم تعجب میکردم چرا باید تو هر قسمت این تذکر عذاب باشه؟ ...چرا ؟واقعا چرا وقتی که خدا داره اوصاف خوبش رو بیان میکنه داره خودش رو معرفی میکنه داره همش از خوبی خودش میگه چرا باید تذکر عذابش رو بده اون با یه لحن محبت آمیز و قشنگ با یه لحن دعا گونه به لحن بنده خودش مثل خواهش یه بچه از مادرش، بذار بیپرده بگم مثل زمانی که یه بچه میخواد مامان خودش را دور بزنه لحن چاپلوسانه ...مامان من عزیز من ای تو که بهترین مامان دنیای اینو برام میخری؟ میذاری این کار رو بکنم ؟
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار
اگه جوش کبیر رو خونده باشی میدونی چه خدایی داری با اون همه صفات خوب...
اهایییییییییییییییی می دونی تو داری با خدا معامله میکنی با اون که همیشه عاشق بندههاشه مهربونه، رحیمه ، بیا و بندگیش رو بکن تاعاشقت باشه ...
هر شب شب ولنتاین خداست هر شب شب قدر خداست نه چی میگم من هر دقیقه و هر لحظه ولنتاین خداست
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند ، بدانند که من به آنان نزدیکم ; دعاى دعاکننده را ـ آن گاه که مرا بخواند ـ اجابت مى کنم ; پس باید دعوت مرا بپذیرند و به درگاه من دعا کنند و به من ایمان بیاورند که دعایشان را اجابت مى کنم ، امید آن که در دعایشان به درگاه خدا راهیاب شوند ...186 سوره بقره
واینها همه بهانه است و ما هر زمان هدیه محبوب خدا رو برایش ببریم«همان قطرههای اشک »شکی در این این نیست که او هم هدیهای که میخواهی به تو میدهد.
حالا فهمیدی چرا باید بعد از هر قسمت از دعای جوشن کبیر باید متذکر ایه عذاب بشیم ؟
اره من فکر میکنم این به خاطر اینه که به ما بفهمونه درسته که من اینطوریم درسته که من خوبم درست که من مهربونم درسته من که بندهها مو دوست دارم اما تو آدما سوء استفاده نکنیها من عذاب دارمها اگه سوء استفاده بکنی عذاب میبینیها...یعنی یه تعادل با این تذکر عذاب راه سوء استفاده رو بسته ...
فکر کنید چقدر اساسی کار شده روش درسته که از زبان امام اومده ولی خیلی خیلی دقیق بیان شده
پس یادمون باشه خدا خیلی مهربونه ها............................اما عذاب هم داره
اینو بذار در گوشی بگم ....آخرش هممون بهشت میریم این خدایی که من میشناسم بعید میدونم کسی رو جهنم ببره یعنی طاقتش رو نداره مگه میشه خدایی که این همه مهربونه طاقت عذابی اون رو داشته باشه که یه شب و حتی یه شب اومده و در خونش نششته و اشک ریخته و باهاش حرف زده،باهاش درد دل کرده ....علی الخصوص اگه حب دوستانش داشته باشه اونایی که واسه اونا زمین و زمان رو خلق کرد اره همون اهل بیت رو میگم ......ولی تو کارت رو بکن...اگه غافل بشی شاید دیگه ...اونم ازت غافل میشه و دیگه وقتی اون ازت غافل بشه دیگه بیا درستش کن ...
چهارشنبه 86 مهر 11
ولنتاین خدا
و امشب شب ولتناین خداست ...
اری شب قدر فقط یک شب است اما وسعت محبت خداوند به بندگانش بیشتر از یک شب است شاید این که شبی خاص برای شب قدر، برایمان مشخص نشده این باشد که خداوند دوست دارد بندگانش را در پیشگاه خود ببیند.
و امشب شب ولنتاین خداست چون اوست که ما را دعوت کرده و هدیههای خود را آماده کرده و وفقط منتظرت توست آری تو ...
و برای هر کس هدیهای به اندازه خودش فراهم کرده و یانه اینگونه بگویم که این چنین قرار داده که هر چه تو بخواهی به تو دهد همانند عزیزی که هدیهاش را خودش مشخص کند و تو نیز هدیهات راخودت.
اما چه بسیار هستند که هدیههای خود را خود مشخص میکنند و خداوند هدیه آنها را از لطف و کرم خویش میدهد اما ....
و باید دید خداوند چه هدیهای دوست دارد که به عنوان پیش کش به جانب او ببریم ...
اری خداوند تو را دوست دارد و اشک تو را...و بهترین هدیه برای او اشک و ناله توست برای نافرمانیت ...
یاعلی و تو بهترین کس بودی و در این شب بهترین هدیه رو گرفتی نمیدانم چقدر به پیشگاهش اشک بردی ولی این را میدانم که نخلستان مدینه بوی اشکهای تو را می دهد
نمیدانم چرا هر وقت نخلستان میبینم یاد تو می افتم ای بزرگوار بزرگ ...
سال گذشته همین موقعی بود که کربلا، نجف بودم ...یادش به خیر نمیدانم چرا هر وقت از این نخلستان ها عبور میکردم حس میکردم بوی علی میدهد اشکهایم نا خداگاه سرازیر میشد...
وامشب شب توست یا علی شبی که تو بهترین هدیه را از خدا گرفتی و به دیدارش شتافتی ..فزت و رب الکعبه ...و این همان بهترین و بزرگترین هدیه خداوند به بنده اش بود، آن همه بندهای چون تو ...
.....حتما دعا کنید ...نه من را بلکه همه مومنین و مسلمانان را
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»
اری شب قدر فقط یک شب است اما وسعت محبت خداوند به بندگانش بیشتر از یک شب است شاید این که شبی خاص برای شب قدر، برایمان مشخص نشده این باشد که خداوند دوست دارد بندگانش را در پیشگاه خود ببیند.
و امشب شب ولنتاین خداست چون اوست که ما را دعوت کرده و هدیههای خود را آماده کرده و وفقط منتظرت توست آری تو ...
و برای هر کس هدیهای به اندازه خودش فراهم کرده و یانه اینگونه بگویم که این چنین قرار داده که هر چه تو بخواهی به تو دهد همانند عزیزی که هدیهاش را خودش مشخص کند و تو نیز هدیهات راخودت.
اما چه بسیار هستند که هدیههای خود را خود مشخص میکنند و خداوند هدیه آنها را از لطف و کرم خویش میدهد اما ....
و باید دید خداوند چه هدیهای دوست دارد که به عنوان پیش کش به جانب او ببریم ...
اری خداوند تو را دوست دارد و اشک تو را...و بهترین هدیه برای او اشک و ناله توست برای نافرمانیت ...
یاعلی و تو بهترین کس بودی و در این شب بهترین هدیه رو گرفتی نمیدانم چقدر به پیشگاهش اشک بردی ولی این را میدانم که نخلستان مدینه بوی اشکهای تو را می دهد
نمیدانم چرا هر وقت نخلستان میبینم یاد تو می افتم ای بزرگوار بزرگ ...
سال گذشته همین موقعی بود که کربلا، نجف بودم ...یادش به خیر نمیدانم چرا هر وقت از این نخلستان ها عبور میکردم حس میکردم بوی علی میدهد اشکهایم نا خداگاه سرازیر میشد...
وامشب شب توست یا علی شبی که تو بهترین هدیه را از خدا گرفتی و به دیدارش شتافتی ..فزت و رب الکعبه ...و این همان بهترین و بزرگترین هدیه خداوند به بنده اش بود، آن همه بندهای چون تو ...
.....حتما دعا کنید ...نه من را بلکه همه مومنین و مسلمانان را
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»
یکشنبه 86 مهر 8
ولنتاین خدا...
و امشب شب قدر است ...
شبی که در آن دربهای آسمان به روی بندگان خدا باز است
پس باید شتافت قبل از اینکه این دربها بسته شود ...
نمیخواهم در مورد شب قدر حرف های تکراری بزنم ،چون فکر میکنم انقدر حدیث و آیه شنیدید که هر چه دراین مورد بگویم، تکراری خواهد بود .میخواهم شب قدر رو از منظر خودم برایتان تشریح کنم ...
شب قدر مسابقه بنده آزمایی خداوند است شبی که خداوند برای همه انسان ها دعوت نامه فرستاده و همه را دعوت کرده به ضیافتی عظیم، آن هم چه عظمتی، که تمام فرشتگانش را مامور کرده تا در این شب به امور بندگانش بپردازند.
شب قدر شب تضرع است، گریه، گریه به درگاه آنکه کریم است و کرامتش آنچنان روشن است که هیچ شکی درآن نیست
اصلا مهم نیست که شب قدر چقدر ثواب و منزلت دارد.یا چه به تو می دهند یا ...
ای بنده خدا مهم این است که او منتظر توست وبرای تو جایی خالی کرده، تا تو شاید بیایی و با او صلح کنی، نمی دانم چقدر لذت دارد به این نکته رسیدن که امشب عظیمی عظیم، مهربانی رحیم، منتظر توست و مطمئن باش که او تو راهم دعوت کرده ...
و اما روی دیگر شب قدر شبی اسفناک است که زمین باید بر سر زند که مردی بزرگ در دامن او به تلاطم افتاده ، چه بگویم حتی بزرگ هم نمی تواند وصف او باشد بلکه او بزرگتر از بزرگ است .
_مهمانی به خانه دعوت میکند در حالی که طعام اندکی در خانه است سفره میاندازد طعام را در سفره مینهد وچون میبیند اگر او هم طعام با مهمان شود شاید مهمان را کافی نباشد و اگر هم طعام نشود موجب خجالت مهمان شود لذا دست به چراغ میبرد که آن را اصلاح کند ولی چراغ را خاموش میکند و به فاطمه میفرماید که در روشن کردن چراغ کمی تعلل کند تا مهمان غذایش را در تاریکی بخورد و خود نیز دهان میجنباند تا که مهمان تصور کند علی نیز با او هم غذاست و خجالت نکشد ...
و این بنده خداست و اما خدا چگونه باید باشد. اگر این بنده اوست، قانون خلقت میگوید هرشیی که چیزی به شی دیگر میدهد با خود کمال آن باشد.
و اگرعلی(ع) کمال ببخش نیست پس کمال ببخش چیست ای خدای مهربان...ای خدای مهربان ... ای خدای مهربان...
و تو خود کمال ببخشی ...پس نگاهی به این افتاده فقیر دست از پا دراز تر که در گنداب نافرمانی تو غرق است بینداز،دست هایم رو بگیر که تو و فقط تو دستگیری...
و یادتان باشد خدا خیر خواه است و از خیر خواهی لذت میبرد پس یکی از طرفند های استجابت دعا این است که شما دیگران را دعا کنید و برای دیگران طلب خیر کنید تا خدا همان را برایتان مستجاب کند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»
ای خیر خواه عظیم ...دستم بگیر...
از همه دوستان التماس دعا دارم خیلی دعا کنید تو این شب ها می شه خیلی چیز ها رو عوض کرد....خیلی
شبی که در آن دربهای آسمان به روی بندگان خدا باز است
پس باید شتافت قبل از اینکه این دربها بسته شود ...
نمیخواهم در مورد شب قدر حرف های تکراری بزنم ،چون فکر میکنم انقدر حدیث و آیه شنیدید که هر چه دراین مورد بگویم، تکراری خواهد بود .میخواهم شب قدر رو از منظر خودم برایتان تشریح کنم ...
شب قدر مسابقه بنده آزمایی خداوند است شبی که خداوند برای همه انسان ها دعوت نامه فرستاده و همه را دعوت کرده به ضیافتی عظیم، آن هم چه عظمتی، که تمام فرشتگانش را مامور کرده تا در این شب به امور بندگانش بپردازند.
شب قدر شب تضرع است، گریه، گریه به درگاه آنکه کریم است و کرامتش آنچنان روشن است که هیچ شکی درآن نیست
اصلا مهم نیست که شب قدر چقدر ثواب و منزلت دارد.یا چه به تو می دهند یا ...
ای بنده خدا مهم این است که او منتظر توست وبرای تو جایی خالی کرده، تا تو شاید بیایی و با او صلح کنی، نمی دانم چقدر لذت دارد به این نکته رسیدن که امشب عظیمی عظیم، مهربانی رحیم، منتظر توست و مطمئن باش که او تو راهم دعوت کرده ...
و اما روی دیگر شب قدر شبی اسفناک است که زمین باید بر سر زند که مردی بزرگ در دامن او به تلاطم افتاده ، چه بگویم حتی بزرگ هم نمی تواند وصف او باشد بلکه او بزرگتر از بزرگ است .
_مهمانی به خانه دعوت میکند در حالی که طعام اندکی در خانه است سفره میاندازد طعام را در سفره مینهد وچون میبیند اگر او هم طعام با مهمان شود شاید مهمان را کافی نباشد و اگر هم طعام نشود موجب خجالت مهمان شود لذا دست به چراغ میبرد که آن را اصلاح کند ولی چراغ را خاموش میکند و به فاطمه میفرماید که در روشن کردن چراغ کمی تعلل کند تا مهمان غذایش را در تاریکی بخورد و خود نیز دهان میجنباند تا که مهمان تصور کند علی نیز با او هم غذاست و خجالت نکشد ...
و این بنده خداست و اما خدا چگونه باید باشد. اگر این بنده اوست، قانون خلقت میگوید هرشیی که چیزی به شی دیگر میدهد با خود کمال آن باشد.
و اگرعلی(ع) کمال ببخش نیست پس کمال ببخش چیست ای خدای مهربان...ای خدای مهربان ... ای خدای مهربان...
و تو خود کمال ببخشی ...پس نگاهی به این افتاده فقیر دست از پا دراز تر که در گنداب نافرمانی تو غرق است بینداز،دست هایم رو بگیر که تو و فقط تو دستگیری...
و یادتان باشد خدا خیر خواه است و از خیر خواهی لذت میبرد پس یکی از طرفند های استجابت دعا این است که شما دیگران را دعا کنید و برای دیگران طلب خیر کنید تا خدا همان را برایتان مستجاب کند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»
ای خیر خواه عظیم ...دستم بگیر...
از همه دوستان التماس دعا دارم خیلی دعا کنید تو این شب ها می شه خیلی چیز ها رو عوض کرد....خیلی
جمعه 86 مهر 6
خود گول زنی مفرط
ترس و وهمِ شکست همیشه در وجود ما انسانها است .اما گاه انسان ها بر این ترس و وحشت چیره شده و تصمیمی مناسب میگیرند و گاه هم....
خداوند انسان را آفرید و به او از روح خود دمید و او را مختار ساخت تا بتواند تعقل کند و تصمیم بگیرد و عمل کند و تنها معیار برای سنجش انسان ها را عقل قرار داد.
ارزش اسلام به عقل و تعقل آنقدر زیاد است که یک ساعت تفکر را برابر با هزار ساعت عبادت می داند ...
اما برخی از مامسلمانها سعی داریم همیشه از میان بُر استفاده کنیم که یکی از رایج ترین این میانبرها استخاره است !!!
و اما استخاره چیست و کاربرد آن کجاست ؟
استخاره یه نوع قرعه با قران است، که هیچ حجت شرعی ندارد یعنی اگه خلافش رو انجام بدید گناه ندارد و یا اگر بهش عمل کنید ثواب ندارد.بابا این حرف من نیست کفر که نگفتم امام خمینی اینو گفته ببینید
خیلی پیش میآید که کسی استخاره میگیرد اماوقتی عمل میکند بر عکس از کار در میآید یعنی استخاره خوب مییاد، اما براش بد تموم میشه ویا بد مییاد ولی وقتی انجامش می ده خوب براش تموم میشه...
حرفی در این نیست که قرآن کتاب خداست کتاب حکمت و معرفت ولی این دلیل نمیشه که پیشگویی کنه دلیل نمیشه که بیا به شما بگه کار شما درسته یا غلط،خدا به انسان عقل داده و شعور داده و راهنمایی کرده ما را و به ما دستور داده که همیشه فکر کنیم و مشورت کنیم وبعد تصمیم بگیریم ... ببینید
برخی از ما مسلمانان ها سعی میکنیم این عقلمون رو توشیشهای بذاریم و فکر و تحقیق نکنیم و بعد بریم سراغ استخاره بعدشم اگه طبق خواسته ما نشد همه چی رو میاندازیم گردن خدا، میگیم خدا خواست یا خدا نخواست یا ...
این حرفها منطقی و عاقلانه نیست، خدا علم دارد،قدرت دارد، اما همه چیز را دست ما انسانها سپرده و به قانون طبعیت و قرار نیست از نفوذ خاصه و قدرت لایتناهیش استفاده کنه مگر جاهای خاص«این حدیث رو بخونید»...و هر اتفاقی هم میافتد همهاش بر اساس قانون علیت بوده ودلیل دارد آن هم دلیل دنیوی...بازم هم میگم مگر جاهای خاص که معدود هستند.
استخاره همون بخت ازمایی هست البته شرعی و مورد اعتمادتر ...و تمام تاثیرات استخاره به خاطر تلقینات بعدش هست یعنی همون عقیده به استخاره...
اگه واقعا استخاره خیلی محکم بود و تمام خوب و بدی که اتفاق می افته از جانب اون بود پس چرا زمانی که اعتقاد نداشته باشی عمل نمیکنه ...چرا برای بعضی کار ها جواب استخاره هم خوب مییاد هم بد ...جالبه نه..ببینید
بذارید یه تحقیق علمی بگم براتون ...
شخصی محکوم به اعدام بود برای اعدام باید شاهرگ گردن مجرم رو میزدند اما آمدند یک آزمایش کردند به این صورت که چشمان مجرم رابستند و یک تیغ به صورت نمادین به گردن او زدند که فرد تصور کند رگ گردنش را زدند و به جای خون آبی گرم با همان دمای خون مجرم بر گردن او روان کردند و بعد از چند ساعت مجرم فوت کرد ...بله این فرد با اینکه حقیقتا خونی از بدن او خارج نشد اما چون به این فکر بود که خون بدنش دارد خارج می شود و به خود تلقین می کرد که خون بدنش داردخارج می شود فوت کرد.
از این قبیل اتفاقات در گوشه کنار زیاد است ...
پس آنچه خیلی مهم است در استخاره همون عقیده و تلقینی که به همراه استخاره وجود دارد ...نمیگویم بد است، برای کار های خوب خیلی هم خوب است و مطمئنن شما رو موفق خواهد کرد اما منطقی و عاقلانه نیست و از آنجا که گفته شده استخاره باید درجایی باشد که باعقل و مشورت به جایی نرسیدید نشان دهنده همین مساله است پس باید به این نکته رسید که استخاره به هیچ وجه عاقلانه نیست...
چه بداست که ما مسلمان ها برای مهمترین کار ها مون استخاره میکنم این خیلیبداست خیلی...شاید آمار زیادی از عقد و طلاق ها فقط به خاطر استخاره باشد ...واقعا باید تاسف خورد که مامسلمانها سوء استفاده می کنیم از راه هایی که خدا برای برخی از مورادبرای ما قرار داده ...
من مکررا شنیدم و تحقیق کردم که ازدواج با استخاره نمیشود راه حلش استخاره نیست ... ببینید
علی الخصوص جاهایی که به نتیجه رسیدید و تحقیق کردید...ببینید
خداوند انسان را آفرید و به او از روح خود دمید و او را مختار ساخت تا بتواند تعقل کند و تصمیم بگیرد و عمل کند و تنها معیار برای سنجش انسان ها را عقل قرار داد.
ارزش اسلام به عقل و تعقل آنقدر زیاد است که یک ساعت تفکر را برابر با هزار ساعت عبادت می داند ...
اما برخی از مامسلمانها سعی داریم همیشه از میان بُر استفاده کنیم که یکی از رایج ترین این میانبرها استخاره است !!!
و اما استخاره چیست و کاربرد آن کجاست ؟
استخاره یه نوع قرعه با قران است، که هیچ حجت شرعی ندارد یعنی اگه خلافش رو انجام بدید گناه ندارد و یا اگر بهش عمل کنید ثواب ندارد.بابا این حرف من نیست کفر که نگفتم امام خمینی اینو گفته ببینید
خیلی پیش میآید که کسی استخاره میگیرد اماوقتی عمل میکند بر عکس از کار در میآید یعنی استخاره خوب مییاد، اما براش بد تموم میشه ویا بد مییاد ولی وقتی انجامش می ده خوب براش تموم میشه...
حرفی در این نیست که قرآن کتاب خداست کتاب حکمت و معرفت ولی این دلیل نمیشه که پیشگویی کنه دلیل نمیشه که بیا به شما بگه کار شما درسته یا غلط،خدا به انسان عقل داده و شعور داده و راهنمایی کرده ما را و به ما دستور داده که همیشه فکر کنیم و مشورت کنیم وبعد تصمیم بگیریم ... ببینید
برخی از ما مسلمانان ها سعی میکنیم این عقلمون رو توشیشهای بذاریم و فکر و تحقیق نکنیم و بعد بریم سراغ استخاره بعدشم اگه طبق خواسته ما نشد همه چی رو میاندازیم گردن خدا، میگیم خدا خواست یا خدا نخواست یا ...
این حرفها منطقی و عاقلانه نیست، خدا علم دارد،قدرت دارد، اما همه چیز را دست ما انسانها سپرده و به قانون طبعیت و قرار نیست از نفوذ خاصه و قدرت لایتناهیش استفاده کنه مگر جاهای خاص«این حدیث رو بخونید»...و هر اتفاقی هم میافتد همهاش بر اساس قانون علیت بوده ودلیل دارد آن هم دلیل دنیوی...بازم هم میگم مگر جاهای خاص که معدود هستند.
استخاره همون بخت ازمایی هست البته شرعی و مورد اعتمادتر ...و تمام تاثیرات استخاره به خاطر تلقینات بعدش هست یعنی همون عقیده به استخاره...
اگه واقعا استخاره خیلی محکم بود و تمام خوب و بدی که اتفاق می افته از جانب اون بود پس چرا زمانی که اعتقاد نداشته باشی عمل نمیکنه ...چرا برای بعضی کار ها جواب استخاره هم خوب مییاد هم بد ...جالبه نه..ببینید
بذارید یه تحقیق علمی بگم براتون ...
شخصی محکوم به اعدام بود برای اعدام باید شاهرگ گردن مجرم رو میزدند اما آمدند یک آزمایش کردند به این صورت که چشمان مجرم رابستند و یک تیغ به صورت نمادین به گردن او زدند که فرد تصور کند رگ گردنش را زدند و به جای خون آبی گرم با همان دمای خون مجرم بر گردن او روان کردند و بعد از چند ساعت مجرم فوت کرد ...بله این فرد با اینکه حقیقتا خونی از بدن او خارج نشد اما چون به این فکر بود که خون بدنش دارد خارج می شود و به خود تلقین می کرد که خون بدنش داردخارج می شود فوت کرد.
از این قبیل اتفاقات در گوشه کنار زیاد است ...
پس آنچه خیلی مهم است در استخاره همون عقیده و تلقینی که به همراه استخاره وجود دارد ...نمیگویم بد است، برای کار های خوب خیلی هم خوب است و مطمئنن شما رو موفق خواهد کرد اما منطقی و عاقلانه نیست و از آنجا که گفته شده استخاره باید درجایی باشد که باعقل و مشورت به جایی نرسیدید نشان دهنده همین مساله است پس باید به این نکته رسید که استخاره به هیچ وجه عاقلانه نیست...
چه بداست که ما مسلمان ها برای مهمترین کار ها مون استخاره میکنم این خیلیبداست خیلی...شاید آمار زیادی از عقد و طلاق ها فقط به خاطر استخاره باشد ...واقعا باید تاسف خورد که مامسلمانها سوء استفاده می کنیم از راه هایی که خدا برای برخی از مورادبرای ما قرار داده ...
من مکررا شنیدم و تحقیق کردم که ازدواج با استخاره نمیشود راه حلش استخاره نیست ... ببینید
علی الخصوص جاهایی که به نتیجه رسیدید و تحقیق کردید...ببینید
چهارشنبه 86 مهر 4
لذت یا درد...؟
چرا ما انسانها نمی توانیم لذتهای معنوی را درک کنیم ؟
چرا درک طعم رنج و درد برایمان راحتتر از لذت و....است ؟
رفته بودم مسجد نماز جماعت، «خداییش ماه رمضون نماز جماعت خیلی می چسپه»نماز تموم شد، حاج اقا رفتند بالای منبر...بسم الله الرحمن الرحیم ...«همون خطبه معروف»...بعد حاج اقا شروع کرد به بیان آیههای عذاب الهی...
لَآکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ سوره واقعه
قطعاً از درخت زقّوم خواهید خورد .«52»و شکم هایتان را از آن پر خواهید کرد .«53»آن گاه روى آن از آب جوش خواهید نوشید;«54»آن را همچون نوشیدن شتران تشنه ، مى آشامید .«55»
واقعا ما انسانها چه میکنیم که خدا این گونه غضبناک میشه ؟؟؟
تا حالا شاید بارها و بارها دیده باشید که یه مادر چطوری با بچهاش حرف میزنه چطوری اونو از یه کاری منع میکنه یا نصیحتش میکنه
_مادر من عزیز من اینطوری خوب نیست...این کار بده ...مامان جان فدات بشم نکن...مامان من ....آخرشم که عصبانی میشه میگه بابات اومد، بهش میگم بزنتت ها...
اره اینه مادر زمانی که می خواد بچه خودش رو راهنمایی کنه یا از کاری منعش کنه،یا شاید شنیده باشی داستان اون پسری که مادرش رو میاندازه داخل تنور و زمانی که داشته می رفته مامانش بهش میگه پسرم مواظب باش نخوری زمین جلوی پات یه سنگه ...
قربون خدا برم که میگه محبت من به بندگانم از محبت مادر نسبت به فرزندش بیشتره...
تا حالا دیدید آدم هایی که خیلی خیلی دیر عصبانی میشن ...اما وقتی عصبانی بشن دیگه وا ویلا ....
حالا ببینید ما آدمها چه میکنیم که خدا عصبانی میشه، اونم با این همه محبتش، اونقدر عصبانی میشه که مجبور میشه ما رو با این توصیفات جهنم بترسونه ...واقعا ما آدم ها چه جونورایی هستیم ها ....
نمی دونم اونی که می خواد بره جهنم باید بابت چی عذاب بشه، بابات اینکه اون همه کار بد انجام داده یا بابت اینکه خشم و غضب خدا رو پیشونیش هست
درسته این دو شاید یکی باشند یعنی حتما عذاب و خشم خدا زمانی هست که آدم بد کنه، اما باور کنید خیلی سخته خیلی وخیلی بدی می خواد که یه موجودی مثل خدا از دست آدم عصبانی و غضبناک باشه که بخواد اونو تو آتیش غضبش بسوزنه...آتیش غضب الهی واقعا سوختن داره ...
چرا درک طعم رنج و درد برایمان راحتتر از لذت و....است ؟
رفته بودم مسجد نماز جماعت، «خداییش ماه رمضون نماز جماعت خیلی می چسپه»نماز تموم شد، حاج اقا رفتند بالای منبر...بسم الله الرحمن الرحیم ...«همون خطبه معروف»...بعد حاج اقا شروع کرد به بیان آیههای عذاب الهی...
لَآکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ سوره واقعه
قطعاً از درخت زقّوم خواهید خورد .«52»و شکم هایتان را از آن پر خواهید کرد .«53»آن گاه روى آن از آب جوش خواهید نوشید;«54»آن را همچون نوشیدن شتران تشنه ، مى آشامید .«55»
واقعا ما انسانها چه میکنیم که خدا این گونه غضبناک میشه ؟؟؟
تا حالا شاید بارها و بارها دیده باشید که یه مادر چطوری با بچهاش حرف میزنه چطوری اونو از یه کاری منع میکنه یا نصیحتش میکنه
_مادر من عزیز من اینطوری خوب نیست...این کار بده ...مامان جان فدات بشم نکن...مامان من ....آخرشم که عصبانی میشه میگه بابات اومد، بهش میگم بزنتت ها...
اره اینه مادر زمانی که می خواد بچه خودش رو راهنمایی کنه یا از کاری منعش کنه،یا شاید شنیده باشی داستان اون پسری که مادرش رو میاندازه داخل تنور و زمانی که داشته می رفته مامانش بهش میگه پسرم مواظب باش نخوری زمین جلوی پات یه سنگه ...
قربون خدا برم که میگه محبت من به بندگانم از محبت مادر نسبت به فرزندش بیشتره...
تا حالا دیدید آدم هایی که خیلی خیلی دیر عصبانی میشن ...اما وقتی عصبانی بشن دیگه وا ویلا ....
حالا ببینید ما آدمها چه میکنیم که خدا عصبانی میشه، اونم با این همه محبتش، اونقدر عصبانی میشه که مجبور میشه ما رو با این توصیفات جهنم بترسونه ...واقعا ما آدم ها چه جونورایی هستیم ها ....
نمی دونم اونی که می خواد بره جهنم باید بابت چی عذاب بشه، بابات اینکه اون همه کار بد انجام داده یا بابت اینکه خشم و غضب خدا رو پیشونیش هست
درسته این دو شاید یکی باشند یعنی حتما عذاب و خشم خدا زمانی هست که آدم بد کنه، اما باور کنید خیلی سخته خیلی وخیلی بدی می خواد که یه موجودی مثل خدا از دست آدم عصبانی و غضبناک باشه که بخواد اونو تو آتیش غضبش بسوزنه...آتیش غضب الهی واقعا سوختن داره ...
شنبه 86 شهریور 31
بد آموزی !...از شیطنت های من و تو
اینم به خاطر تو دوست عزیزم پویا جان
نوشتن در مورد گذشته اونم از مدرسه کار خیلی مشکلیه، یک دورهای که همش خاطره است حالا چه خوب چه بد از شیطنتها گرفته تا کتک خوردنها تا جایزه گرفتنها وتا تقلب کردنها ،البته یه چیز بگم فکر نکنید که شاگردای زرنگ اهل تقلب نیستند چرا هستند حالا یا تقلب می رسونن یا میگیرند و...
یادم میِآید من قبل از اینکه بخوام برم مدرسه یعنی 7 سالم بشه خیلی دوست داشتم برم مدرسه، به همین علت و هم اینکه بابام از دستم راحت بشه منو برد مدرسه و با مدیر و معلم هماهنگ کرد که من برم سر کلاس بشینم «زهی خیال باطل»اما مگه من مینشستم یادم مییاد که اونقدر فضولی کردم که اخرش منو انداختن بیرون اونم بایه دست شکسته آخرین کاری که تو کلاس کردم این بود که روی میزا راه میرفتم که یه دفعه خوردم زمین ودستم شکست ...که از او به بعد با دست شکسته میرفتم و دم در مدرسته مینشستم و به بچهها نگاه میکردم ...
دوران ابتدایی دوران جالب وجذابی بود همه بچه، تو سرو کله هم می زدیم و...رقابت های بچهگانه و....
بزرگ شدیم و رسیدیم به راهنمایی، اول راهنمایی خیلی برام جالب نبود آخه محیط عوض شده بود و...سال اول یه معلم داشتیم که خیلی گیر بود و از این قمیهای اصیل بود و اخر همه حرفاش یه«تون» اضافه میکرد واسه همین هم بچه ها اسمشو گذاشته بودن«تون تون» این معلم عزیز هی به ما مشق میداد یعنی رونویسی درس های فارسی...یه بار که حال حوصله نوشتن مشق رو نداشتم به این فکر افتادم که چطوری از شر این مشق نوشتن خلاص بشم برگشتم به نوشتههای قبلیم یه نگاهی کردم دیدم امضای معلم یه مقدار کوچیکه که خودکار رو گرفتم روش و رقصوندم انقدر خط خطی کردم که امضا دیگه معلوم نبود ...خوب یه ریسک بود میارزید اخه از دو سه ساعت نوشتن راحت میشدم ...خلاصه من خودم یادمه چندین بار این کار رو کردم و معلم نفهمید و گذشت تا اینکه یه بار فهمیدم این بقل دستیم، رفیقم خیلی داره خودخوری میکنه که مشقم رو ننوشتم الان بهم کتک میزنه واز این حرفا منم نمی خواستم رازمو بر ملا کنم اما دیدم خیلی نگرانه، بهش گفتم اگه کارت رو درست کنم قول می دی به کسی نگی، قول میدی اگه گیر افتادی نگی من اینکار و کردم ،چون چاره ای نداشت قول داد و قبول کرد خلاصه اینکه من دفترم رو بهش نشون دادم و بهش گفتم چیکار میکنم اونم کف کرده بود سریع یه خودکار برداشت و روی امضای معلم کشید ....البته چون وقت زیادنبود و هُل هُلَکی شد، این شد که راز ما برملا شد و ما لو رفتیم ...معلم از دفتر من گذشت به دفتر اون رسید اما چون یه مقدار هل کرده بود و به این کار اطمینان نداشت قضیه سه شد و معلم شصتش خبر دار شد و سین جینش کرد اونم نامردی نکرد و سریع ما رو لو داد خلاصه وقتی معلم دفتر منو دید خیلی شاکی شد ما رو از کلاس انداخت بیرون و بعدشم ناظم و بعدشم شیلنگ و....البته بگم ها وقتی ما رو انداخت بیرون و ناظم اومد ما رو دید گفت اقای....شما دیگه چرا شماکه سابقه خوبی داری برو اشکالی نداره دفعه اولت بود دیگه از این کارها نکن ...وقضیه با یه چشم الکی تموم شد و رفت ....
اون زمانی که ما راهنمایی بودیم معلمها برای اینکه خودشون رو راحت کنند بعضی برگههای امتحانی رو میدادن به بچهها،ما هم از بخت خوبمون یکی از اون بچهها بودیم، واهل معامله و این بودکه برو بچ هدایا شون رو برای یه نمره خوب واسه ما میآوردن ماهم خداییش نامری نمیکردیم حسابی بهشون حال می دادیم ..البته تابلو نمیکردیم فقط با افرادخاص معامله میکردیم ...
نوشتن در مورد گذشته اونم از مدرسه کار خیلی مشکلیه، یک دورهای که همش خاطره است حالا چه خوب چه بد از شیطنتها گرفته تا کتک خوردنها تا جایزه گرفتنها وتا تقلب کردنها ،البته یه چیز بگم فکر نکنید که شاگردای زرنگ اهل تقلب نیستند چرا هستند حالا یا تقلب می رسونن یا میگیرند و...
یادم میِآید من قبل از اینکه بخوام برم مدرسه یعنی 7 سالم بشه خیلی دوست داشتم برم مدرسه، به همین علت و هم اینکه بابام از دستم راحت بشه منو برد مدرسه و با مدیر و معلم هماهنگ کرد که من برم سر کلاس بشینم «زهی خیال باطل»اما مگه من مینشستم یادم مییاد که اونقدر فضولی کردم که اخرش منو انداختن بیرون اونم بایه دست شکسته آخرین کاری که تو کلاس کردم این بود که روی میزا راه میرفتم که یه دفعه خوردم زمین ودستم شکست ...که از او به بعد با دست شکسته میرفتم و دم در مدرسته مینشستم و به بچهها نگاه میکردم ...
دوران ابتدایی دوران جالب وجذابی بود همه بچه، تو سرو کله هم می زدیم و...رقابت های بچهگانه و....
بزرگ شدیم و رسیدیم به راهنمایی، اول راهنمایی خیلی برام جالب نبود آخه محیط عوض شده بود و...سال اول یه معلم داشتیم که خیلی گیر بود و از این قمیهای اصیل بود و اخر همه حرفاش یه«تون» اضافه میکرد واسه همین هم بچه ها اسمشو گذاشته بودن«تون تون» این معلم عزیز هی به ما مشق میداد یعنی رونویسی درس های فارسی...یه بار که حال حوصله نوشتن مشق رو نداشتم به این فکر افتادم که چطوری از شر این مشق نوشتن خلاص بشم برگشتم به نوشتههای قبلیم یه نگاهی کردم دیدم امضای معلم یه مقدار کوچیکه که خودکار رو گرفتم روش و رقصوندم انقدر خط خطی کردم که امضا دیگه معلوم نبود ...خوب یه ریسک بود میارزید اخه از دو سه ساعت نوشتن راحت میشدم ...خلاصه من خودم یادمه چندین بار این کار رو کردم و معلم نفهمید و گذشت تا اینکه یه بار فهمیدم این بقل دستیم، رفیقم خیلی داره خودخوری میکنه که مشقم رو ننوشتم الان بهم کتک میزنه واز این حرفا منم نمی خواستم رازمو بر ملا کنم اما دیدم خیلی نگرانه، بهش گفتم اگه کارت رو درست کنم قول می دی به کسی نگی، قول میدی اگه گیر افتادی نگی من اینکار و کردم ،چون چاره ای نداشت قول داد و قبول کرد خلاصه اینکه من دفترم رو بهش نشون دادم و بهش گفتم چیکار میکنم اونم کف کرده بود سریع یه خودکار برداشت و روی امضای معلم کشید ....البته چون وقت زیادنبود و هُل هُلَکی شد، این شد که راز ما برملا شد و ما لو رفتیم ...معلم از دفتر من گذشت به دفتر اون رسید اما چون یه مقدار هل کرده بود و به این کار اطمینان نداشت قضیه سه شد و معلم شصتش خبر دار شد و سین جینش کرد اونم نامردی نکرد و سریع ما رو لو داد خلاصه وقتی معلم دفتر منو دید خیلی شاکی شد ما رو از کلاس انداخت بیرون و بعدشم ناظم و بعدشم شیلنگ و....البته بگم ها وقتی ما رو انداخت بیرون و ناظم اومد ما رو دید گفت اقای....شما دیگه چرا شماکه سابقه خوبی داری برو اشکالی نداره دفعه اولت بود دیگه از این کارها نکن ...وقضیه با یه چشم الکی تموم شد و رفت ....
اون زمانی که ما راهنمایی بودیم معلمها برای اینکه خودشون رو راحت کنند بعضی برگههای امتحانی رو میدادن به بچهها،ما هم از بخت خوبمون یکی از اون بچهها بودیم، واهل معامله و این بودکه برو بچ هدایا شون رو برای یه نمره خوب واسه ما میآوردن ماهم خداییش نامری نمیکردیم حسابی بهشون حال می دادیم ..البته تابلو نمیکردیم فقط با افرادخاص معامله میکردیم ...
پنج شنبه 86 شهریور 29
چمباتمه از نوعی خاص!؟
باید درِ این صدا و سیمای ایران رو گل گرفت ...
همیشه خودم و دیگران رو توجیه میکردم که بابا هرکسی یک نگاهی به مسئله داره ، هر کسی یک جور به مسئله نگاه میکنه واسه همینه که راه حل ها مختلف میشه، که بعضی به مقصد میرسه بعضی هم نمیرسه ...خوب اگه بشینیم و دلایل دو طرف رو گوش کنیم میبینیم دلایلشون قابل توجیه و درسته، اما ...باید همیشه دنبال بهتر بود واسه همینه که خدا خیلی تاکید به مشورت میکنه ،که حتی پیامبرش رو هم امر به مشورت با مسلمانان میکنه با اینکه خودش عالم مطلقه و راه حل را میتونه مستقیما به پیامبرش بگه ...«جریان جنگ احزاب»
یه دقت بکنید ببینید برنامه های صدا وسیما در ماه رمضان چیه ؟.یعنی فیلم هاشون چیه ؟من براتون می گم
1.شبکه یک: اغماء... داستان زندگی یه دکتر پول دارِ نظر کرده، کلا فیلم دور و بَر پولدار ها می چرخه،
2.شبکه دو: میوه ممنوعه... داستان یه پدر پولدار مذهبی سنتی و مغرور...که بچه هاش دارن به حدس خودش خرابش می کنند واز اون طرف داستان یه خانواده پولدار ورشکسته
3.شبکه سه:یک وجب خاک:داستان یک خانواده ساده با یک پدر مهربون و مردم دوست که کار مردم رو راه می اندازه، البته اولش وضعشون بد نیست ولی داره به پولداری می کشه قضیه ....یعنی دارن تو جمع پولدارها وارد می شن...
4.شبکه چهارکه نداره و اصولا فیلم هاش به طور کلی خیلی بهتره از شبکه های دیگه یعنی قابل تامله ارزش دیدن داره ...البته نه همش
5.شبکه پنجم:شکرانه که بازهم داستان فیلم مربوط به زندگی یک آدم پولداره ...
نمیدونم این نوع فیلم ها رو به کی نشون میدن در حالی که شاید 85 درصد کشور ما پولدار یا مایه دار نیستند ،واقعا نمیدونم هدفشون چیه ؟یا اصلا هدف دارند؟!بعید میدونم که داشته باشند اینم مثل خیلی از کارهاشون هردم بیلیه یعنی روش فکری نشده ....
واقعا چه خوبه ما یاد بگیرم از کشور های پیشرفته آقا درسته دشمنن فلانن بی سارن و...اما ایرادی نداره ما ازشون یاد بگیریم، در زمان حضرت رسول یه قیچی آوردند که فلان جا از اینا میسازند، بریم بخریم، حضرت فرمودند بخریم ! برید یاد بگیرید بسازیدمیسازیم،برید یاد بگیرید بسازید ...آقا، اینقدر دیگه نباید آدم کوتاه فکر باشه هرچی که باشند علم و تکنولوژی اونها از مابیشتره، باید یاد بگیریم ...
از بحث خارج نشیم اره داشتم میگفتم ببینید اونا چه فیلم های میسازند حتی برای کوچکترین سکانس ها شون هم برنامه تبلیغاتی دارند اما ما چی؟ حتی رو اثرات یک فیلم که از تلویزیون پخش می خواد بشه توجه نداریم ...
یعنی واقعا تو کشوری که 85 درصد پولدار نیستند قصه زندگی غیر از پول دارا پیدا نمی شه ...یعنی ما انقدر....هستیم .
تازه اگه هم یکی دوتا فیلم عادی میسازند شخصیت های اول داستان رو انقدر مزخرف میسازند یا به عبارت دیگه شخصیت پردازیشون برای انسان های عادی انقدر بده که آدم حالش به هم میخوره از این آدما «جای دوری نریدها اکثر نقش های که همین اقای مستوفی بازی میکنه از همین نوع هست»
اینطوری نشون میدن که هر کی پولداره آدمه هر کی هم که پول نداره اصلا ادم نیست ...
اقعا این اقای ضرغامی نمی خواد توضیح بده؟!!
تازه اصلا فکرش به این چیزا می رسه!!
اگه می رسه چرا تا این حد بی اهمیتی نشون می ده .
البته اینم بخونید بد نیست .....نامه نوری زاد به ضرغامی البته بدون سانسور...
اینم یه نوع دیگه از اعتراض...سانسورگر غیر حرفهای؛ صداوسیما خوب اینم یه حرفیه
همیشه خودم و دیگران رو توجیه میکردم که بابا هرکسی یک نگاهی به مسئله داره ، هر کسی یک جور به مسئله نگاه میکنه واسه همینه که راه حل ها مختلف میشه، که بعضی به مقصد میرسه بعضی هم نمیرسه ...خوب اگه بشینیم و دلایل دو طرف رو گوش کنیم میبینیم دلایلشون قابل توجیه و درسته، اما ...باید همیشه دنبال بهتر بود واسه همینه که خدا خیلی تاکید به مشورت میکنه ،که حتی پیامبرش رو هم امر به مشورت با مسلمانان میکنه با اینکه خودش عالم مطلقه و راه حل را میتونه مستقیما به پیامبرش بگه ...«جریان جنگ احزاب»
یه دقت بکنید ببینید برنامه های صدا وسیما در ماه رمضان چیه ؟.یعنی فیلم هاشون چیه ؟من براتون می گم
1.شبکه یک: اغماء... داستان زندگی یه دکتر پول دارِ نظر کرده، کلا فیلم دور و بَر پولدار ها می چرخه،
2.شبکه دو: میوه ممنوعه... داستان یه پدر پولدار مذهبی سنتی و مغرور...که بچه هاش دارن به حدس خودش خرابش می کنند واز اون طرف داستان یه خانواده پولدار ورشکسته
3.شبکه سه:یک وجب خاک:داستان یک خانواده ساده با یک پدر مهربون و مردم دوست که کار مردم رو راه می اندازه، البته اولش وضعشون بد نیست ولی داره به پولداری می کشه قضیه ....یعنی دارن تو جمع پولدارها وارد می شن...
4.شبکه چهارکه نداره و اصولا فیلم هاش به طور کلی خیلی بهتره از شبکه های دیگه یعنی قابل تامله ارزش دیدن داره ...البته نه همش
5.شبکه پنجم:شکرانه که بازهم داستان فیلم مربوط به زندگی یک آدم پولداره ...
نمیدونم این نوع فیلم ها رو به کی نشون میدن در حالی که شاید 85 درصد کشور ما پولدار یا مایه دار نیستند ،واقعا نمیدونم هدفشون چیه ؟یا اصلا هدف دارند؟!بعید میدونم که داشته باشند اینم مثل خیلی از کارهاشون هردم بیلیه یعنی روش فکری نشده ....
واقعا چه خوبه ما یاد بگیرم از کشور های پیشرفته آقا درسته دشمنن فلانن بی سارن و...اما ایرادی نداره ما ازشون یاد بگیریم، در زمان حضرت رسول یه قیچی آوردند که فلان جا از اینا میسازند، بریم بخریم، حضرت فرمودند بخریم ! برید یاد بگیرید بسازیدمیسازیم،برید یاد بگیرید بسازید ...آقا، اینقدر دیگه نباید آدم کوتاه فکر باشه هرچی که باشند علم و تکنولوژی اونها از مابیشتره، باید یاد بگیریم ...
از بحث خارج نشیم اره داشتم میگفتم ببینید اونا چه فیلم های میسازند حتی برای کوچکترین سکانس ها شون هم برنامه تبلیغاتی دارند اما ما چی؟ حتی رو اثرات یک فیلم که از تلویزیون پخش می خواد بشه توجه نداریم ...
یعنی واقعا تو کشوری که 85 درصد پولدار نیستند قصه زندگی غیر از پول دارا پیدا نمی شه ...یعنی ما انقدر....هستیم .
تازه اگه هم یکی دوتا فیلم عادی میسازند شخصیت های اول داستان رو انقدر مزخرف میسازند یا به عبارت دیگه شخصیت پردازیشون برای انسان های عادی انقدر بده که آدم حالش به هم میخوره از این آدما «جای دوری نریدها اکثر نقش های که همین اقای مستوفی بازی میکنه از همین نوع هست»
اینطوری نشون میدن که هر کی پولداره آدمه هر کی هم که پول نداره اصلا ادم نیست ...
اقعا این اقای ضرغامی نمی خواد توضیح بده؟!!
تازه اصلا فکرش به این چیزا می رسه!!
اگه می رسه چرا تا این حد بی اهمیتی نشون می ده .
البته اینم بخونید بد نیست .....نامه نوری زاد به ضرغامی البته بدون سانسور...
اینم یه نوع دیگه از اعتراض...سانسورگر غیر حرفهای؛ صداوسیما خوب اینم یه حرفیه