پنج شنبه 86 دی 27
آیا مقام حسین(ع)بالاتر از پیامبران است؟
نوح هم همین طور. اصلاً نمیخواهم قیاس کنم. چون در این زمینه تحقیق نکرده ام. اما با یک نگاه ساده، آدم تاریخ انبیا را که میبیند، مشکلاتش را میبیند، و در یک نگاه ساده میبیند که مشکلات امام حسین (ع)بیش تر بوده است.
مشکل حضرت یحیی چه بود؟ شاهی زمان او بود و عاشق دختری شد. خواست ازدختر استفادهی جنسی و شهوتی کند، دختر گفت: اگر میخواهی من از آن تو باشم باید یحیی پیغمبر را بکشی و او به خاطر رسیدن به فحشای خود، پیغمبر خدا را گرفت و سرش را برید و در طشت گذاشتند، این را شیعه و سنی به قطع میگویند. در تاریخ هم هست. خود امام حسین (ع)هم در سخنانش بر این تکیه میکند که دنیا این قدر پست است که به خاطر یک دختر فاحشه پیغمبر را میکشند.
مصیبت حضرت یحیی این بود که سر مبارکش را که در طشت گذاشتند، همان مصیبت را امام حسین (ع)هم داشت. حضرت زکریا پدر حضرت یحیی تحت تعقیب قرار گرفت و به باغی رفت. مأموران ریختند پیغمبر بزرگوار را بکشند، یک درخت توخالی بود، حضرت زکریا در آن رفت. مأمورین شاه آمدند درخت را اره کردند. پیغمبر را از وسط دو نیم کردند، در کربلا هم بیش از دهها زخم بر بدن امام حسین (ع)زدند. من که نگاه میکنم هر مشکل و مصیبت هر پیغمبری را امام حسین (ع)داشته است.
بنا بر این اگر مردم به جای اشک، خون گریه کنند، میارزد. باید از مادرانی که محرم حتی برای بچههای شیرخوارشان لباس سیاه میدوزند، باید از آن مادران تشکر کرد. باید از آن بازاریها و اداریها و کارمندان که برای امام حسین (ع)عزاداری میکنند تشکر کرد و ما قدرش را نمیدانیم.
و حال سوال این است ما وبلاگنویسان چه کرده ایم برای امام حسین(ع).....؟
آیا وظیفه ما فقط سینه زدن و گریه کردن است؟!!
و من مینویسم و نوشتهام که حسینجان فدای تو و اهل بیتت....تو هم میتوانی بنویسی؟
دوشنبه 86 دی 24
آیا مقام حسین(ع)بالاتر از پیامبران است؟
اگر بگوییم امام حسین (ع)از تمام انبیا یک قدم جلوتر است اغراق نکرده ایم. البته مقام انبیا و عصمت سر جای خود.
البته من تحقیق نکردهام، اما با یک نگاه عبوری، اول سورهی بقره قصهی آدم را میخوانیم. حضرت آدم از گندم نگذشت و حسین از همه چیز گذشت.
میآییم در سورهی صافات قصهی ابراهیم را میخوانیم. ابراهیم از یک اسماعیل گذشت و امام حسین (ع)از همهی اسماعیل هایش گذشت. ابراهیم موقتاً از هاجر گذشت و امام حسین (ع)از زینب برای همیشه گذشت.
میآییم سراغ قصهی عیسی خواستند او را بکشند اما نتوانستند «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ» نساء/157 ولی امام حسین (ع)را هم قتلوه و هم سرش را بر سر نیزه کردند.
میآییم سراغ قصهی اسماعیل، اسماعیل کودک کعبه بود. آب زمزم جوشید، برای کودک کربلا آب نهر هم نرسید. شیرینترین کار ابراهیم شکستن بت سنگی بود. و امام حسین (ع)بت انسانی را شکست.
ابراهیم که از اسماعیل گذشت، خودش و پسرش شهید نشدند. امام حسین (ع)خودش و پسرانش شهید شدند. زن و بچهی ابراهیم اسیر نشدند.
اما مشکل موسی چه بود؟ این بود که مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی رفتند. حضرت موسی بنا بود 30 شب به کوه طور برای مناجات برود. سی شب او چهل شب شد. وقتی برگشت، دید مردم خدا را رها کردهاند و سراغ گوساله رفتهاند. مشکل موسی رفتن مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی بود و مشکل امام حسین (ع)از این بدتر بود چون از پیغمبر خدا رفتند سراغ یزید. یزیدی که حتی به معاویه گفتند ما یک خواهش میکنیم، به یزید بگو یک سال شراب نخورد، ما از مردم بیعت بگیریم، زشت است بگوییم خلیفهی رسول الله عرق میخورد. خواهش میکنیم یک سال نخور و یزید حاضر نشد حتی یک شب نخورد.
مشکل موسی ارتجاع و سیر قهقرایی مردم بود. به جای خدا به سراغ گوساله برگشتند. اینها به جای رسول خدا سراغ یزید رفتند.
ادامه دارد.....
پنج شنبه 86 دی 20
خانواده ..!
کسی در صدد طرفدرای از قشر یا گروه خاصی نیست!
من فقط حقیقت را بیان میکنم و هر آنچه که در پست های گذشته بیان کردم که به حمایت یا طرفداری از زنان بوده فقط بیانی از حقیقت کوری بودی که در مسئله مورد بحث وجود داشت....همین!
کل این صحبتها و حرف ها پدیدار شناسانه یا به قول هادیگر مرگ مولف است.
یعنی کاری نداریم که اولین کسی که این حرف را زده و گفته چه هدفی یا منظوری داشته یا دیگران به چه هدف و منظوری این را دنبال میکنند من فقط و فقط در مورد این که فرزند کمتر زندگی بهتر و در نهایت جامعه بهتر را شامل میشود بحث میکنم.
فمنیست و آنتیفمنیست به نظر من دو جنبش کاملا افراطی میباشد همه جا اگه تعادل داشته باشد خیلی از مشکلات و حرفها وبحثها رفع میشود. درمقابل فمینست احتیاج به جنبش مقابل به نام انتی فمینیست نیست بلکه خود فمنیست آنگونه بر خلاف استعدادها و صلاحیتهای زنانگی هست که خودش را نفی میکند.
پنج شنبه 86 دی 20
اولین روضه خوان خداست....!
یاد بزرگان کردن کار خود خداست. اولین روضه خوان خود خداست.
خدا روضهاش را در قرآن خوانده است «وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ» مریم/41 در قرآن «وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ» زیاداست. یعنی خود خدا دارد زندگی آنها را بیان میکند. ایثارشان را بیان میکند، شهادتشان را بیان میکند «وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ» آل عمران/112 خدا در قرآن تعریف میکند که اینها انبیا را کشتند. اجمالاً اولین کسی که از شهداء راه خدا تجلیل کرده است خود خداست درقرآن.
این که ما به مکه میرویم، خود یک روضهی عملی است. یعنی برو در منی بایست. ابراهیم ایثار کرد، سه شب آن جا بخواب و ایثارش را ببین. هاجر برای آب چه کرد؟ برو سعی صفا و مروه را انجام بده و مثل او تلاش کن تا یاد او زنده بماند. تجلیل و یاد دیگران، اینها زیاد در قرآن آمده است. آیات تجلیل از بزرگان روضهی خداست و معنای روضهی اهل بیت هم این است که ما بنشینیم عالمی و واعظی ایثار دیگران را بگوید.
-----------------
این پست به مناسبت محرم بود...ان شالله دنباله بحث فرزند کمتر رو حتما در پست های بعدی دنبال کنید.این تاخیر هم بواسطه امتحانات بود البته کنکور فوق لیسانس اونم از نوع فلسفه، دیگه مخ برای ادم نمیذاره...
این سخنان برگرفته از سخنان استاد معظم آقای قرائتی میباشد.
شنبه 86 دی 15
زن ها مگر آدم نیستند.!2!
این ادامه نقد کتاب کاهش جمعیت ضربهاى سهمگین بر پیکر مسلمین میباشد.برای خواندن این پست توصیه میشود پستهای قبل نیز مطالعه شود تا شبههای و حرفی در آن نباشد.
4-سیاست کنترل جمعیت برای به بازار کشاندن زنان و تضییع عمر آنها است.
این از آن حرفهاست دیگر، البته من هم موافقم که احتیاجی به حضور فیزیکی زنان در عرصه اجتماع نیست ولی حضور آنان هم ضرری چندانی به اجتماع وارد نمیکند البته به شرط رعایت موازین که اکثرا هم رعایت نمیشود.
این مدرن و مدرنیته و تفکر آن است که زنان را به اجتماع میکشاند نه فرزند کمتر، این حرف زمانی درست است که ما نیروی کار در اجتماع نداشته باشیم که مجبور باشیم از زنان در عرصه اجتماع استفاده کنیم درحالی که آنچه روشن است خلاف این مطلب است.
ضمنا فکر نمی کنم حتی اگر هر خانواده دو فرزند داشته باشد بحث با اینجا بکشد. حتی با دوفرزند داشتن هم خیلی سخت است که بتوان رفاه اجتماعی را برای آن ها فراهم کرد.
5. تجزیه کشورها و تضعیف قدرت انسانی آنها، کارآمدترین سیاست قدرتهای جهانی بوده است.
مسائل را در یکدیگر حل نکنیم، تجزیه کشورها چه ربطی به فرزند کمتر داشتن دارد. دوره زمانه دوره زمانهای است که دیگر افراد و لشگرها کار گشا نیستند وجنگ را صلاح میبرد. کاری به استثناءها «مثلا دفاع مقدس ایران نداریم» به طوری کلی مطلب را بیان میکنیم.
شاید به قطع بتوان گفت که درهیچ کشوری سرنوشت و حکومت آن کشور به دست مردمانش نیست که بخواهند درا تجزیه یا غیر آن سهیم باشند. اینها همهاش حرف است همین....!
در ضمن این استدلال شما زمانی درست است یعنی کشور های غربی محدودیتی در فرزند دار شدن نداشته باشند. در حالی که میبینیم چنین نبوده و نیست
این حرف حرف عجیبی است که بدون تحقیق گفته شود آنها این را برای کشور های اسلامی و تضعیف وتجزیه و از این مزخرفات ....به کار بسته اند .....ولی درکل باید برای اطمینان بیشتر در این مورد تحقیق شود.
6. امریکا برای قطع نسل سرخپوستان آنها را عقیم کرد.
- وقتی که ماست دوغ شود دوغ هم ماست میشود!
دیگر این شد دلیل، خیلی واضح است که عقیم کردن و بچه دار نشدن با دو بچه داشتن خیلی خیلی خیلی توفیر دارد.
7. ریشه این طرح، از افکار مالتوس انگلیسی است.
-ببینید مابه ریشه و پیشه این طرح کاری نداریم، باید هرمونوتیک یا پدیدار شناسانه به این نکته بپردازیم، همین حرفهای مفت بوده که ما راهنوز جهان سومی باقی گذاشته، چه اهمیتی دارد که این حرف را که زده، که بوده، چه بوده، به چه انگیزه ای زده مهم این است که این حرف حرف درستی است برای حفظ جامعه برای حفظ حتی خود انسان ها برای رفاه بیشتر انسان ها و.......
در زمان رسول یک قیچی آوردند که در بلاد کفر درست میشد و به پیامبر فرمودند از اینا بخریم ، پیامبر نفرمود که هست که ساخته که گفته و....فرمود بروید یاد بگیرید بعد بسازید.«نقل به مضمون است »
8.تفکر مالتوس منطبق با بینش یهود و در ضدیت کامل با بینش اسلام است.
باز همان حرف های تکراری و همیشگی، توهم یهود، توهم یهود، توهم یهود، سایه یهود و ترس و جبهه گرفتن و گارد گرفتن.بیایید به جای این حرفها، مسئله را از نظر علمی بررسی کنیم .
9.عواقب وخیم بستن لولهها را از مردم مخفی نگاه داشتند.
راه های مختلفی برای این کار وجود دارد می شود راه های بدون ضرر هم پیدا کرد.....این دیگر در تخصص دکتر هاست همه آنها که مخفی نمی کنند و...
10. فقیه نمیتواند تشخیص ضرر راههای جلوگیری را بعهده عموم بگذارد.
به نظر من این از بحث فقه وفقهاهت به دور است . و تنها مسئله ممکن این است که اگر به سلامت انسان ضرر بزند آن هم ضرری قابل توجه در آن صورت مشکل دارد. فقیه فقط قوانین کلی را جعل می کند از روی کتاب و سنت و این جزئیات برو عهده مکلف است که حال آیا این عمل ضرر دارد یا خیر؟ و برای تشخیص اینکه ضرر دارد یا ندارد به خبره آن یعنی پزشک باید مراجعه کرد نه مرجع!
وقتی مینشینم و تمام شرایطی که برای بزرگ کردن یک فرزند لازم است را کنار هم میگذارم از نظرعاطفی گرفته تا مالی تا جنسی تا مهر محبت و..... خیلی چیزهای دیگر که بسیار در تربیت یک فرزند موءثر است فقط به یک نتیحه می رسم که باید وقعن خداوند در این امر بزرگ باید به پدر مادر ها کمک کند، چه لزومی دارد این بحثها در اجتماع مطرح شود که به قطع میتوانم بگویم به هیچ کدام از مسائل تربیتی فرزندان اعتنایی ندارند بگذارید همان دو فرزند رابزرگ کنند.!
کافی است دیگر به همین اندازه اگر به فرزند دار شدن به زن ها و به ... اهمیت دهیم خود می توانیم راه درست و ثواب را تشخیص دهیم این مقاله و حرف ها فقط، نمود برخی صحبتهای غیر علمی در جامعه بود.
باشد که فکر کنیم و نظر دهیم.
جمعه 86 دی 14
مگر زنها آدم نیستند؟!
دوستی در پست قبل کامنتی گذاشته بودمبنی بر اینکه کتاب کاهش جمعیت ضربهاى سهمگین بر پیکر مسلمین را مطالعه کنم بعد نظر خود را در این مورد بیان کنم.
اگر چه راحت است فهم این مطلب که نداشتن فرزند با اینکه شما دو فرزند داشته باشی «یا حتی فرزند کمتر داشتن»خیلی راحت و آسان است ولی انگار برخی دو فرزند داشتن را با فرزند نداشتن مساوی میدانند.
از همه اینها گذشته مگر با حلوا حلوا کردن دهان شیرین میشود. در تمام این بحثها و صحبت ها ما حق زن را نا دیده میگیریم و زن را یک دستگاه جوجه کشی فرض میکنیم که هیچ حقی در این مسئله ندارد و فقط باید جوجه هایش رابکشد.
آیا این ظلم نیست؟ ما مردان که درد زایمان و 9 ماه بارداری را نچشیدهایم که به راحتی هر چه تمامتر نظریه پردازی میکنیم و نظر میدهیم و تعیین تکلیف میکنیم، و آن کسی که همه بار این کار به دوش اوست هیچ حقی برای اظهار نظر ندارد.
زنی که باید 9 ماه و مدتها بعد از زایمان در درد و رنج زندگی کند، درست است این درد لذت بخشی است اما تا چه حد؟اما مگر چند بارش لذت بخش میشود؟ اما مگر چقدر یک انسان می تواند درد و رنج را تحمل کند؟
دیدن صحنهها و حالت های رنج آور یک زن بعد از زایمان و مشکلات روحی آن زن و... که همه و همه وجود دارد و حتی در احادیث ما هم وجود دارد قابل اهمیت نیست ، یعنی زن نمیتواند حرف بزند یعنی نباید به زن حق داد ؟
به نظر یک مطلب که در این مساله خیلی روشن است این است که حق زن به طور صد در صد در اینجا نادیده گرفته شده و فقط و فقط به او به عنوان یک دستگاه و ماشین جوجه کشی نگاه شده، مهم ترین مطلب در این بحث رضایت زن است که اگر زن راضی شد دیگر مباحث اخلاقی و تربیتی قابل تامل است اما اگر زن راضی نشد بحثی و سخنی باقی نمیماند.
آیا واقعا زن برای زندگی کردن آفریده نشده؟ آیا زن انسان نیست؟ آیا زن حق تصمیم گیری ندارد؟ و هزاران آیای دیگر که در این مسئله به آن پرداخته نشده و توجه نشده است.
تمام این صحبت ها و حرف ها در یک جامعه بود مثل جامعه ما، اما اگر کسی می تواند در درجه اول زنش را بدون استفاده از هیچ ترفندی مانند به خاطر من، اگر من را دوست داری و....؟ به این کار راضی کند و در درجه دوم میتواند بار مسئولیت های بزرگ کردن در این جامعه و سالم بودن فرزندانش را تضمین کند حرفی نیست . خیلی هم خوب است خیلی هم به جا و خیلی عالی است و واقعا خدمت بزرگی به جامعه کرده و به اسلام کرده است .
لازم می بینم که اول سر فصل ها و خلاصه عنواین کتاب فوق رو بیان کنم و بعد نقدهای وارده بر آن را بیان کنم
1 .خداوند گنجایش زمین و منابع آنرا برای بشریت تا ابد تضمین کرده است.
-در این شکی نیست که خداوند همه چیز را مهیا کرده ولی نحوه استفاده در درست انسان هاست و انسان قدرت برنامه ریزی یک دفعه ای را ندارند.بحث و صحبت بر سر قدرت خداوند نیست، بحث استفاده درست انسان ها از مواهب الهی است،خودتان نگاه کنید که این عدم کنترل جمعیت چه به روزگار ما اورده، خیلی ساده است با کوچک ترین تحقیق می توان به این نکته رسید. یا نه! حتی با نگاه کردن به دور و اطراف خود، به شهرها، کلان شهر ها، عدم وجود امکانات و دیدن انسان های بیکار و الاف که از بی کاری به پروپای جامعه آویزان شدهاند و دارند آن را به کثافت خانهای تبدیل میکنند.... می توان به این نکته رسید.
2. توصیه پیامبر به ازدیاد نسل در زمان رفاه مسلمین نبود.
-ازدیاد نسل، ازدیاد نسل، ازدیاد نسل، زمان پیامبر قطعا متفاوت با این زمان بوده، چه از نظر زن ها و قدرت و هیلکل آنها و چه از نظر منابع اولیه زندگی و چه از نظر کار و کسب و .... ماننداین دوره زمانه نبوده که برای ازدیاد حتی یک نفر به جامعه باید برنامه ریخت باید کارو زندگیش را مشخص کرد و هزارن باید دیگر و همه این باید ها برا رفاه اجتماعی و نظم داشتن جامعه است برای اینکه یک جامعه سالم داشته باشیم.
لازم به ذکر است که اسلام یک دین اجتماعی است یعنی مهم برای اسلام اجتماع است لذا برای اصلاح اجتماع و سالم ماندن آن دستورات خاصی داده، حفظ دین و اسلام را در حفظ اجتماع و جامعه می داند
ضمنا بسیار واضح است که ازدیاد نسل حتما و لا محاله شامل این نمی شود که انسان جوجه کشی راه بیندازد و همین طور بدون برنامه ریزی به افراد جامعه اضافه کند. بلکه یکی از بارزترین مصداق برای ازدیاد نسل ازدواج است. که با ازدواج است که ازدیاد نسل رخ می دهد.
3. زن با هر بچه ضریب خدمات خود به جامعه را بالا میبرد.
-وقتی زندگی نباشد چه خدماتی. وقتی کار نباشد. وقتی خیلی چیزها نباشد خوب این خدمت به هم می ریزد خدمت در جامعه امروزی از قبل برنامه ریزی شده است. مانند زمان پیامبر نیست که چنین جامعه ای موجود باشد با این همه مسائل و برنامه ریزی.
وقتی این خدمات جامعه«همان فرزندان» به جامعه بدون برنامه افزوده میشوند، به جای این که خدمت برای اجتماع و جامعه باشند سربار جامعه میشوند زیر دست و پای جامعه له میشوند، دزد می شوند، قاچاقچی میشوندو....
نگوید اینها همه به خاطر رفیق بد است، مگر همین رفیق بد جز شیعه و جز کسی است که درا ین اجتماع زندگی میکند، هیچ کس دردسر و بد بختی را دوست ندارد اما وقتی که میبیند امکانات نیست وقتی که می بیند زندگی نیست، وقتی هزار چیز دیگر در اجتماع میبیند، خره اجتماع می شود میکروب اجتماع میشود و.....
این بحث ادامه دارد....
چهارشنبه 86 دی 12
وظیفه
چند روز بود که امیر مومنان یکی از یارانش را نمیدید. از یکی از دوستانش پرسید احوال او را، دوستش گفت به چله نیشنی و عبادت مشغول است میخواهد به شما اقتدا کند. امیر فرمود پس خانوادهاش چه؟
گفت: دوستان خرج خانوادهاش را میدهند.
این جا بود که امیر مومنان برافروخته شد و به دنبال آن شخص رفت.
هر کسی وظیفه ای دارد، وظیفه من این است ولی وظیفه تو این نیست. تو باید به خانواده ات برسی تو باید......
چهارشنبه 86 دی 12
شیعه در گرگ و میش توهم!!!
شاید درست نباشد بگویم شیعیان، اما در شیعیان این نمود بیشتری دارد.
هر آنچه که هست و ازدشمن بیاید توهم جنگ است توهم بد بودن، نمی دانم چگونه سر این بحث را باز کنم و چگونه بگویم.
زمانی که شیطان بر نوح ظاهر شد و به او گفت میخواهم تو را دو نصیحت کنم، گفت از حرص و حسد دوری کن حرص آدم را از بهشت راند و حسد نیز من را از درگاه خدواندی، ندا آمد: نوح این دو پندش را بپذیر اگر چه شیطان است.
فرزند کمتر زندگی بهتر!!!
وقتی که این شعار آمد ندای وا اسلاما، واشیعهها و... گوش آسمان را کر کرد.
این شعار شیطان است این حرف کفر است این حرف اسرائیل است. بدون اینکه هیچ فکر و تفکری روی این شعار داشته باشند.
می گفتند اینها می خواهند نسل شیعیان را کم کنند. اینها می خواهند نسل مسلمانان را کم کنند. و از این خزعبلات فندامانتالیستی.
آیا واقعا جامعه مسلمان و شیعه ایرانی یک جامعه شیعی است، آیه به اذعان می توان گفت این جامعه جامعه علوی است.
جامعهای که در آن گربه سگ را میخورد، جامعه دهشتناکی که هر لحظه منتظر لغزش شخصی است تا لهش کند.
وقتی می گویند فرزند کمتر یعنی فرزند بهتر، یعنی تربیت بهتر، یعنی جامعه برتر.
چگونه بگویم که خود جامعه گواه است. با کمی تامل در جامعه شیعی می توان به حقیقت دریافت که این فرزندان بیشتر به جای اینکه جامعه شیعی را رشد دهند دارند جامعه شیعی را نابود میکنند و این همان فکر خام جوجه اندازی بدون تربیت است که برخی پدر مادر ها فقط به فکر سیاهی لشگر هستند.
باور کنید اسلام، شیعه، مهدی، هیچکدامشان سیاهی لشگر نمی خواهند، آن ها شیعه علوی می خواهند، کسی که یک نفر باشد ولی به اندازه هزار ها نفر بیرزد اینها همه هارون مکی می خواهند که بدون تردید با امرشان خود را به تنور بیندازد.
اری، تو که این همه ادعا میکنی این همه دم از جامعه شیعی میزنی، چگونه با این زمانه می خواهی هارون مکی تربیت کنی.
به جامعه نگاه کن این ها همه شیعه هستند اما....، وقتی که فرزند زیاد داری چگونه میخواهی محبت کنی، چگونه میخواهی بزرگشان کنی، چگونه میخواهی جوابشان رابدهی ؟ ایا تابه حال به اینهافکرکردهای؟
تو اگر راست میگویی همان فرزندان کمتر را خوب تربیت کن. تااین فرزندان خوب باشند که جامعه را بسازند.جامعه شیعی، جامعه مهدوی.....
حرف زیاد است. اما دیگر بس است. یک هارون مکی به هزاران سیاهی لشکر می ارزد یادمان باشد که مافقط احتیاج به 313 نفر هارون مکی داریم.....نه هزاران نفر شیعه که فقط اسمشان شیعه است......
دوشنبه 86 دی 10
اینجا شیشه ایست....؟
اینجا چیزی نیست جز تراوشات یک ذهن مغشوش.
فکر های من اندیشه های فقط یک فکر است و اندیشه.
انچه که می نویسم فقط یک تفکر است و یک تفکر قابل نقد است
تفکر من شیشه است. منتظر استدلالی سنگین است محکم تراز خودش تا او راخورد کند.
همه تفکر ها شیشه ای ایست. وقتی که می گویم شیشه ای نه اینکه بی بنیه و کشکی.
اما گاهی برخی برا این تفکر شیشه ای حصار می کشند که این تعصب می شود.
تعصب رو دوست ندارم تعصب یعنی بی فکری، تعصب یعنی تشنج، تعصب یعنی مالایفهمون مالایعقلون
شیشه می گویم چون هر آن احتمال شکستنش است اگر می خواهی نشکند باید قطر این شیشه رابیشتر وبیشتر کنی. واین نمی شود مگر با مطالعه و استدلال بیشتر باید ضد ضربه کرد اندیشه خودرا اما برخی اندیشه ها وفکر ها فقط فکر است و اندیشه و قابل ضد ضربه شدن نیست .
آن اندیشه هایی که باید ضد ضربه شود آن هم با استدلال اندیشه های اعتقادی و...البته نه همه آنها .
تو اگر سنگی داری بر دار و بر اندیشه های من بزن .شاید که تو بتوانی بشکنیش.....و من را کمک کنی
هر وقت که شیشه ای شکست شیشه ای محکم تراز آن جایش را می گیرد.....یا حق
یکشنبه 86 دی 9
عقل، قلب، در خرابه های اندیشه
فکر ! مگر عقل و ذهن جواب گوی این سوالات است؟
آیا می تواند ما را به راهی دست هدایت کند؟ اصلا عقل چیست ؟ ماهیت آن چیست؟
در زندگی ما چه نقشی دارد و باید چه نقشی داشته باشد.
کی باید فکر کرد؟چگونه باید فکر کرد؟
سوالات کم و بیش مزخرف، نه منطقی، نه انسان، یا هر چیز دیگر، که همیشه در ذهن من و تو در تلاطم است.
وبه راستی جایگاه عقل چیست؟
وقتی که خداوند از روح خود بر انسان ها دمید و به فرشتگانی که اعتراض کردند فرمود انی اعلم مالا تعلمون. من می دان آنچه شما میدانید....
آیا ان روح خداوندی عقل بود؟ ایا تفکر بود؟ ایا فکرکردن بود؟
واگر این بود که همه فرشتگان عقل محض هستند یعنی فقط عقل هستند....پس آن عقل نبود. چیز دیگری بود. شاید عشق بود، نه! شاید محبت بود! نه ....شاید.... اما هر چه که بود آن شد که انسان خلیفه الله شد....
خداوند انسان را آفرید وبر او دو پیامبر گماشت. یکی دورنی که استدلال کند واسمش راعقل گذاشت ودیگری بیرونی که راهنمایش کند. راهنمایی کند تا فکر کند. تا اندیشه کند. تاتصمیم بگیرد برای پیمودن راه. برای به سعادت رسیدن.
کاش ما به این نکته می رسیدیم که عقل هم یک پیامبر است. پیامبری درونی که باید به او اهمیت داد از این نعمت خداوندی استفاده کرد.
اما باز هم چیزی هایی هست که انسان قادر به درک آن نیست. چیز هایی فراتر از عقل....فراتر تفکر....فراتر از اندیشه ....
وآن همان محبت است. عشق است. روح لطیف انسانی، نه روح لطیف خداوندی.....
و این ها چیز هایی است که انسان نمی تواند با عقل درک کند. شاید باعقل به آن برسد ولی نمی تواند درک کند. شاید حسش کند باعقل ولی نمی تواند درک کند.
امیر مومنان وقتی به مردم می گوید سلونی قبل ان تفقدونی...سوال کنید از آنچه درون من است اشارت میکند به قلبش که اسرار خداوندی در آن نهفته است.
باید فکر کرد و نه اینکه فکر را در خرابه ها رها کرد......و نباشد که از لایعقلون باشیم...لایفهمون باشیم