دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعلیمم کن اگـر تو را دسترس است
گفتم که الـف، گفت دگر؟ گفتم هیچ!
در خانه اگر کساست،یک حرف بساست
................
چون که به دل مهر تو اندوختم
روز و شب از آتش غم سوختم
از الف قدّ دِل آرای دوست
درس ازل تا ابد آموختم
.................
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم؟! حرف دگر یاد نداد استادم!
1. در کلام عُرفا، وقتی مطلقاً به کلمهی «الف» اشاره میشود، مقصود ذات حضرت حق است. از آنجا که الف («ا») کمحالت و سادهترین؛ و از طرفی هم شبیهترین حرف به یک است، نماد وحدانیت محسوب میشود. مضاف به اینکه الف، اولین حرف الفباست، و خداوند «هوالاول» و «اول الأولین» است.
گرچه بسا در جاهای دیگری، ذکر این حرف، در اشعار، میتواند معانی غیر از این را نیز داشته باشد که طبق قرینه مشخص میشود. (برای اطلاعات بیشتر، ر.ک:فتوحات مکیه، ابن عربی، چاپ قاهره،1/232؛ شرح شطحیات، روزبهان بقلی،به کوشش هانریکربن، چاپتهران،533؛ اصطلاحات صوفیه، عبدالرزاق کاشی، چاپ قم،24؛ نقدالنصوص، عبدالرحمن جامی، چاپ قم،69)
2 و 3 حذف شدند.
جمعه 87 مهر 26
گفتم که الف، گفت بس است!
دوشنبه 87 مهر 8
نخواهی دید مرا
یکی گفت:
چو رسی به طور سینا، ارنی نگفته بگذر
که نیرزد این تمنا، به جواب لن ترانی
دومی جوابش داد:
چو روی به طور سینا، ارنی بگو و مگذر
تو ندای دوست بشنو، چه ترا چه لن ترانی!
اما دیدگاه سومی جالبانگیزتر است:
ارنی کسی بگوید، که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه جواب لن ترانی؟!
چهارمی -که منسوب است به مرحوم علامه طباطبایی-، هم:
سحر آمدم به کویت، که ببینمت نهانی
ارنی نگفته گفتی، دو هزار لن ترانی!
پنجمی هم...
تو بدین جمال زیبا، چو روی به طور سینا
ارنی بگوید آنکس، که بگفت لن ترانی!
پینوشت: روز به روز، هلال لاغرتر میشود! انگار حس میکنم که قصد جمع کردن سفره را دارند... .
پینوشت2: برای خالی نبودن عریضه: فانّ الشّقی من حَرُم غفران اللـه فی هذا الشهر العظیم. شقی کسی است که رحمت واسعهی الهی را در این ماه، هدر دهد. پیامبر اکرم صلی اللـه علیه و آله و سلّم.
اشعار ابتدای متن، اشاره است به آیهی 143 سورهی اعراف که حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام از خداوند خواست که ببیند؛ صد البته در نوع این مشاهده و دیدار، بین مفسرین اختلاف است: وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنین.